در حوزه مسئولیت مدنی، دستهای از نظریهها مبنای تعهد به پرداخت خسارت را با توسل به ایده تقصیر معین میکنند. مسئلهی مشخص این مقاله این است که تقصیرگرایی در تعیین مسئول، وابسته به کدام متغیرهای معرفتشناختی و هستیشناختی است؟ با این قید که مسئله تنها در پارادایم حق و عدالت بررسی شده است. استدلال کردهام که تقصیرگرایی(1) دستکم در برخی روایتهایش، مستلزم تصدیق انگارهی ارادهی آزاد است؛ اما نه در تمامی روایتها؛ یعنی میتواند نسبت به منازعات فلسفی در باب اراده ی آزاد و اختیار، علیالسویه باشد، (2) از مناقشات فلسفی در باب کنار هم قرار گرفتن انگارهی موجبیت یا طبیعت چونان ماشین و طبیعیانگاری انسان، سخت متأثر است، (3) به هنگام توأمان شدن با موضعی شناخت گرایانه، مستلزم واقعیانگاری است؛ و نه در تمامی روایت ها، (4) به شرط نوعیسازیِ معیار تقصیر،مستلزم واقعیانگاری است اما تلازمی با انکار واقعیانگاری خام ندارد. به سخن پیراسته تر، نسبت به خام یا انتقادی بودن واقعیانگاری علی السویه است؛ اما با ناواقعیانگاری سازگار نیست و نهایتاً، (5) با اینکه تفسیر نوعی از تقصیر، به خودی خود مستلزم شناختگرایی یا ناشناختگرایی نیست، اما در پارادایم حق و عدالت مستلزم شناختگرایی است.