2
دکترای حقوق خصوصی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
چکیده
سلاح هستهای بهعنوان نخستین مولود بهکارگیری بشر از انرژی هستهای کارایی بالایی در پایاندادن به جنگ و محافظت از حکومت و تمامیت سرزمینی ایفا میکند. در برابر میتواند به کشتار گسترده، انبوه و تودهای و اتلاف وسیع در ابعاد انسانی، حیوانی و محیطی بینجامد که پیامدهای خسارتبار آن در هر دو بُعد مکانی و زمانی، قابل گسترش است. چالش اخلاقی پیشگفته باعث شد تا از نخستین روزهای تولید این سلاح مسئله جواز تولید، انباشت و استفاده از آن در عرصههای گوناگون جنگ در دانشهای اخلاق، حقوق و علوم امنیتی و استراتژیکی به بحث و نقد گذارده شود. نظریههای تفکیکی با هدف توجیه چالشهای اخلاقی ناشی از بهکارگیری سلاح هستهای و رفع نگرانیهای بشردوستانه در دو دانش فقه و حقوق در جنگ مطرح شد. نظریه «تأثیر دوگانه» در دانش حقوق در جنگ عرضه شد که مبانی نظری آن را میتوان در متنهای حقوق اسلامی در قالب نظریه «تفکیک قصد و فعل در استفاده از سلاحها و حملههای کشنده و تخریبکننده فراگیر» مشاهده کرد. بر مبنای این نظریهها، جواز استفاده از سلاح هستهای با استناد به فقدان قصد استفادهکننده نسبت به کشتار و تخریب گسترده توجیه میشود. ادبیات و مبانی یکسانی که در ایندو نظریه مطرح شد، زمینه طرح ادله یکسانی را با هدف توجیه استفاده از سلاح هستهای پدید آورده است. مقاله پیشرو میکوشد تا با تبیین مفاد، مبانی، اقتضائات و رویکردهای نظریههای تفکیکی، ادله و مبانی استدلالی و بینشی آنها را نقد و بررسی کند.